امروز شنبه 01 اردیبهشت 1403 http://dastan.cloob24.com
1
+ یادش بخیر چه دورانی داشتیم روی اون تپه کج بیضی شکلی که همیشه به دور خورشید می چرخید!
- آره والا یادش بخیر!
+ راستی میدونی همه فرضیه ها اشتباه بود؟
- فرضیه کیا مثلا؟!
+ همین فرضیه نیوتن و گالیله و انیشتین و داروین و بقیه!
- اینطوریا هم که نیست حداقل یکیشون باید درست باشه!
+ نه دیگه هیچ کدومشون درست نبود همشون اشتباه بود!
- واقعا راست می گی؟!
+ نه بابا دارم سر به سرت میذارم فرضیه نیوتن و گالیله و انیشتین درست بوده!
- تو که بابا نداری پس چرا میگی نه بابا!
+ خب پس چی بگم، بگم به جون خودم خوبه!
- پس الحمدالله، فرضیه داروین چی؟
+ اونو تحقیق نکردم چند بار هم بیشتر ندیدمش از خودش بپرسم!
- راستی آدم جان دیروز مصطفی اومده بود!
+ مصطفی؟! کدوم مصطفی؟
- بابا مصطفای خودمون مگه ما چند تا مصطفی داریم؟!
+ اهان یادم اومد خب چرا اومده بود؟!
- اومده بود تورو ببینه! ولی تو خونه نبودی طفلک رفت!
+ خب می گفتی واسه شام بمونه!
- بهش گفتم ولی خجالت کشید! تازه هیچی هم برای شام نداشتیم!
+ خجالت برای چی؟ مگه خونه غریبه اومده! مگه توی خونه سیب نداشتیم؟ واسه شام همون هارو جلوش میذاشتی می خورد و به تخم مرغها می گفتی برن توی ماهیتابه نیمرو بشن بخوره! آخه فکر کنم نیمرو دوست داشته باشه!
- نه بابا تخم مرغ دوست نداره!
+ خب اگه دوست نداشت چرا شبانه روز روی اون تپه کج و کوله میخورد؟!
- آخه طفلک چیزی برای خوردن نداشت!
+ حالا نگفت چیکار داره؟
- نه نگفت، فقط گفت اومدم آدم رو ببینم!
+ نمی دونم برای چی نمی خواد یاد بگیره منو نباید به اسم کوچیک صدا کنه من حضرت آدم هستم، حضرت آدم! اینبار که اومد اینارو بهش بگو!
- حالا اینها رو جلو روش نگی شاید ناراحت بشه!
+ نه بابا ناراحت نمی شه تازه امروز هم یاد بگیره باز هم فردا یادش میره و دوباره بهم میگه آدم! فکر کنم ضریب هوشیش کمه! حداقل بهش بگو یه "یا" و یا "ای" قبلش اضافه کنه!
- خب یه تابلو روی سر در خونه بزن و بنویس منزل حضرت آدم تا وقتی نگاش می کنه بدونه باید به تو بگه حضرت آدم!
+ راستی حوا جان سیبی که دیشب گاز زدی رو چیکار کردی؟
- هیچی یه مقداریش رو خوردم بعد انداختم دور!
+ انداختیش دور؟! چرا آخه؟ باز هم که اسراف کردی؟!
- خب حالا اوقات خودتو تلخ نکن یه عالمه درخت سیب توی حیاط داریم!
+ ولی من سیب تازه دوست ندارم،
دوست دارم سیبی رو بخورم که تو قبلش گاز زده باشی!
- یعنی من گاز نزده باشم تو نمی خوری؟!
+ نه که نمی خورم اصلا واسه چی باید بخورم؟!
+ راستی امروز میای با هم بریم بیرون یه چرخی بزنیم و برگردیم؟!
- برای چی بریم مثلا؟!
+ خب بریم بچه هامون رو ببینیم دلم براشون تنگ شده!
- نمیشه از همین جا نگاشون کنی حتما باید بریم بیرون؟
+ نه از اینجا دیگه دوست ندارم، دوست دارم از نزدیک ببینمشون!
- باشه عزیزم، حتما میریم و برمی گردیم.
- راستی آدم جان اگه رفتیم بیرون مصطفا ازم خواست براش سیب بچینم چیکار کنم؟ آخه خیلی شیطونه همیشه دوست داره من براش سیب بچینم اون هم مثل تو دوست داره سیبی رو بخوره که من گاز زده باشم!
+ خب اشکالی نداره براش سیب بچین و گاز بزن و بقیه اش رو بده به اون بخوره گناه داره! طفلک اونم به من رفته واسه همین از قابیل هم بیشتر دوستش دارم!
- راستی از شیطون چه خبر؟
+ از شیطون؟ هیچی فکر کنم هنوز هم جهنم باشه!
- هنوز هم ازش دلخوری؟
+ نه بابا واسه چی ازش دلخور باشم یه عمری فک زد دست آخر هممون با هم اومدیم بهشت اونم رفت جهنم!
- بازم که گفتی نه بابا!
+ خب حالا تو هم هی غلط املایی و نگارشی از من بگیر، مگه من تا حالا هیچ وقت از تو غلط املایی و نگارشی گرفته ام؟!
.
نویسنده: مصطفی رسولی
تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه