امروز پنجشنبه 30 فروردین 1403 http://dastan.cloob24.com
2
سالها قبل، یعنی حدودا سال 86 بود، یادمه تازه سیم کارت های اعتباری همراه اول اومده بود و اونموقع برای پیش ثبت نام باید هزار تومن پول می دادی!
یکی از روزها با چند تا از بچه ها نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم که یهو بحث عوض شد و در مورد خرید این سیم کارتها حرف زدیم. کاوه یکی از دوستام بود که سیم کارت دائمی داشت و نمی خواست برای سیم کارت اعتباری ثبت نام کنه! منم نیتم این نبود ثبت نام کنم چون احتیاجی بهش نداشتم! داشتیم حرف میزدیم که یهو کاوه گفت اگه کسی اعتباری شماره من گیرش بیاد حاضرم سیم کارتش رو 150 هزار تومن ازش بخرم!
نمی دونم چی شد که منم اتفاقی گفتم کاوه من ثبت نام نمی کنم ولی اگه ثبت نام کنم مطمئنم همین شماره تو مال من میشه!
بعدش رفتم خونه، من و مادرم و برادر کوچیکم با هم زندگی می کردیم. شناسنامه و کارت ملی اونا رو هم گرفتم و روز بعد رفتم واسه خرید سیم کارت اعتباری ثبت نام کردم، یکی برای خودم و مادرم و برادرم!
اون موقع باید صبر می کردی سیم کارت برات بیاد و اکثرا برای خریدش ثبت نام می کردن!
چند وقت بعد سیم کارتها رو می رفتیم از پست بانک تحویل می گرفتیم.
یه مدت طول کشید تا سیم کارتهایی که براشون ثبت نام کرده بودم اومدن‌!
یادمه تا روزی که سیم کارتها رو رفتم تحویل گرفتم همش به اون حرفم با کاوه فکر می کردم که شماره اعتباری که براش ثبت نام کردم دقیقا همونی میشه که جریانش رو به کاوه گفته بودم!
کاملا اتفاقی هر روز به خودم تلقین می کردم که شماره من همون اعتباری شماره کاوه میشه!
چند وقت بعد که رفتم سیم کارتها رو تحویل بگیرم پست بانکی که رفته بودم خیلی شلوغ بود!
و کلی ایستادم تا نوبتم شد، وقتی اسمم رو خوندن دستم رو میون اون همه جمعیت بلند کردم تا سیم کارتهام رو تحویل بگیرم
اول شماره مادرم رو تحویل گرفتم
چهار رقم آخر شماره مادرم رو نگاه کردم 8119 بود!
خیلی تعجب کردم!
بعد شماره برادرم رو تحویل گرفتم که اونم چهار رقم آخرش 8120 بود!
هی داشت تعجبم بیشتر و بیشتر و بیشتر می شد تا اینکه شماره خودم رو تحویل گرفتم!
چهار رقم آخر شماره من 8121 بود!
یعنی دقیقا همون شماره کاوه فقط اعتباریش!
دقیقا پیش شماره و چهار رقم آخر شماره من با پیش شماره و چهار رقم آخر شماره کاوه یکی بود فقط سیم کارت اون دائمی بود و سیم کارت من اعتباری!
و همونی بود که کاوه گفته بود حاضره از هرکسی که این شماره رو داشته باشه 150 هزار تومن بخره!
اون سالها سیم کارتهای اعتباری رو فوق فوقش 50 هزار تومن می خریدن!
همون روز رفتم پیش کاوه و جریان رو بهش گفتم
کاوه هم خیلی تعجب کرده بود!
گفتم بیا بهت بفروشم!
ولی کاوه سیم کارت رو ازم نخرید چون پول نداشت و منم یکی دو روز بعد سیم کارتم رو فروختم به یکی دیگه از دوستام، چون بهش احتیاجی نداشتم!
سالها بعد یه بار می خواستم به این دوستم زنگ بزنم که سیم کارتم رو بهش فروخته بودم ولی شماره اش رو یادم رفته بود!
تا اینکه یادم اومد که عه سیم کارتی که دستشه اصلا من خودم بهش فروختم!
بعدش بهش زنگ زدم!
و...
نمی دونم اون سال چه اتفاقی افتاد و چی شد که من با قدرت تلقین و ذهنم یک شیء فیزیکی و یه شماره و عددی رو جذب خودم کردم!
همیشه برام سواله که چی شد با قدرت فکر کردن دقیقا شماره ای که می خواستم رو به دست آوردم!
این داستان کاملا واقعی است!
نویسنده: مصطفی رسولی
تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه