پرانتز باز، خدا...
چند سال قبل توی اینستاگرام یه صفحه ای رو از یه شخصی دیدم که نوشته بود: آموزش فلسفه به زبان ساده!
براش نوشتم: داداش فلسفه رو نمیشه ساده به مردم آموزش داد, حتی اگه برای بازگو کردن خیلی چیزها مجبور به این باشیم که با مردم کاملا عامیانه صحبت کنیم!
...
میگن حکمت خداست!
خدا اینطوری میخواد!
خدا اینطوری می خواست!
بارها و بارها این جملات را از زبان خیلی ها شنیدیم
چرا در پاسخ نرسیدن, جواب نگرفتن و مشکلات روزمره ما این جملات رو از زبان خیلی ها می شنویم؟!
براستی چرا باید خدا یه جور دیگه ای بخواد در حالیکه بنده اش طور دیگه ای میخواد؟!
فرضا وقتی جایی گوشی کسی رو می دزدن اطرافیان بهش میگن لابد قسمت بوده و شاید بدتر از اینها برات اتفاق می افتاد!
چرا باید اینطوری مردم رو توجیه کنند؟!
یعنی اگه گوشی اون شخص دزدیده نمی شد بعدها سرش رو با گیوتین قطع می کردند؟!
میگن موسی روزی از کنار رودی رد میشه و کودک نابینایی رو می بینه که برخلاف بقیه کودکان که داشتن شنا می کردند این کودک گوشه ای نشسته بود. موسی ناراحت میشه و به خدا میگه کودک رو بینا کنه و خدا مخالفت می کنه و به موسی هم میگه اصرار نکنه!
ولی باز موسی اصرار می کنه تا خدا خواسته اش رو برآورده می کنه و کودک بینایی خودش رو بدست میاره
روز بعد موسی اون کودک رو می بینه و خوشحال میشه اونم با بقیه شنا می کنه ولی متوجه میشه هر کودکی که وارد آب میشه با تن زخمی برمی گرده بیرون!
اون پسر بچه با چاقویی که داشته نی های اونجا رو تیز می کرده و بچه ها با اون نی ها زخمی می شدن!
و موسی بعد دیدن این صحنه قبول می کنه نابینایی اون پسر بچه حکمتی داشته که فقط خدا از اون باخبر بوده!
حالا...
نوع درخواست موسی برای شفای اون کودک کامل نبوده و موسی باید یه جوری برای اون کودک دعا می کرد که خدا روز بعد در جوابش نمی گفت حکمت ما در این بوده که اون پسر بچه نابینا باشه!
موسی باید برای اون پسر بچه اینطوری دعا می کرد تا دیگه خدا نابینایی اون پسر بچه رو حکمت قلمداد نکنه!
به اینصورت که خدایا
بینایی ابن بچه رو بهش بگردون
کاری کن همیشه شاد باشه
کاری کن همیشه سلامت باشه
کاری کن دیگران از وجودش راضی باشند
کاری کن خودت از وجودش راضی باشی
و کاری کن عاقبت بخیر و سعادتمند دنیا و قیامت باشه!
و اصلا کاری کن از قارون هم پولدارتر بشه و صدها و هزاران خونه واسه بدبخت و بیچاره ها بسازه!
ولی خب موسی فقط برای بینایی اون پسر بچه به خدا اصرار می کنه!
اگه موسی اینطوری دعا می کرد روز بعدش نمی دید اون پسر بچه باعث زخمی شدن تن بچه های دیگه شده!
حالا چرا این داستان رو ذکر کردم!
دلیل بازگو کردن من از این داستان چه بوده؟!
انسانها هرچقدر چیزی رو بخوان ولی خدا نخواد اون چیزی که خواستن قسمتشون نمی شه چرا؟!
چون میگن خدا نمی خواد!
حالا اگه خدا می خواست چی می شد؟!
ما انسانها هرچقدر منطق داشته باشیم بازم توانایی بحث کردن با خدا رو نداریم و خدا می تونه یه جوری جواب مارو بده که دست مارو بذاره توی پوست گردو!
فرضا کسی چیزی رو میخواد
ولی خدا بهش نمی بخشه در حالیکه امکان داره این چیزی که اون میخواد برای بقیه کاملا چیز عادی باشه و همه ازش استفاده کنن
فرضا کسی که مشکل جسمی و حرکتی داره
و از خدا میخواد اونو شفا بده
ولی عرض می کنن که خدا نمی خواد!
تا حالا فکر کردید اگه دنیای دیگه ای وجود داشته باشه و اینایی که فرضا کور هستن به درگاه خدا شکایت کنن که چرا چند سالی که توی دنیا زندگی کردند مثل بقیه بینا نبوده اند؟!
احتمالا خدا یه فیلمی رو نشونشون میده که فلانی اگه تو بینا بودی با هیجده چرخ تصادف می کردی و پهن خیابون می شدی!
و اگر بعد دیدن این فیلم باز بنده اش بگه خب اشکالی نداره خدایا من سعی می کردم مواظب خودم باشم و چپ و راست خیابون رو نگاه می کردم و بعدش از خیابون رد می شدم!
و باز خدا یه فیلمی رو نشونش میده که طرف موشک صدام از بالا خورده توی سرش!
خلاصه منظورم از بحث این موارد این بوده که آقا ما هرچی به خدا بگیم باز خدا واسه اینکه کار خودش رو توجیه کنه یه فیلمی رو نشون ما میده که ما بعد دیدن اون فیلم بگیم اهاااان خدایا! پس خیلیییییی ممنوووووون که من صد سالی که توی دنیا زندگی کردم کور و کچل و حمال و بدبخت و بیچاره و ندار و خاک بر سر و فلج بوده ام!
و باز یه مثال دیگه
فرضا کسی موقعیت ازدواج نداره
و تا ته دنیا مجرد می مونه و مجرد میمیره!
اون دنیا دلیل تنهاییش رو اگه از خدا بپرسه این بار هم امکان داره خدا یه فیلمی رو نشونش بده که فلانی اگه تو ازدواج می کردی نوه ی نوه ی نوه ی نوه ات بدتر از هیتلر با بندگان من می کرد!
واسه همین ما نخواستیم تو ازدواج کنی!
و باز اگه بیاد بگه خدایا پس چرا هیتلر رو خلق کردی؟!
بازم یه فیلمی رو خدا بهش نشون میده که اگه هیتلر رو خلق نمی کردیم جمعیت دنیا خیلی بیشتر از صد میلیارد می شد و مردم چیزی برای خوردن نداشتن و همدیگه رو می کشتن و همو کباب می کردند و میخوردن!
و البته در پایان باید عرض کنم با مرگ ذهن آدمها کاملا فرمت و پاک میشه و احتمال داره ما این چیزها و اتفاقاتی که توی دنیا برامون افتاده رو بصورت کامل فراموش کنیم و هرگز از خدا نپرسیم خدایا چرا یه عمری چیزی رو ازت خواستم و بهم ندادی!
تا خدا مجبور نباشه واسه این همه سوالهایی که بندگانش دارن کلی فیلم کف دستشون بذاره!
کسی را تصور کنید که در حال مرگست و نگران خانواده اش است که بعد از مرگ اون چه بلایی سرشون میاد!
اگر با مرگ ذهن پاک نشه لحظه بعد از مرگ هم انسانها آرامش ندارند و دنیای دیگه هم نگران و دلواپس بازماندگانشون خواهند بود!
همانگونه که گفته شده خواب برادر مرگه! وقتی انسان خواب میره و خواب می بینه بیدار که میشه بیشتر خوابهایی که دیده رو یادش نمیاد! یه مقداری جزئیات یادش میاد که ذهنش رو درگیر کنه ولی با مرگ اون یه مقداری هم که توی خواب یادش میاد به یاد نمیاره!
بعد از مرگ هم هیچ کسی با کسی نسبتی نداره و همه ذات واحد هستند, انسانها فقط به واسطه پدر و مادر به دنیا میان که تولد رو باور کنند وگرنه خدا می تونست با بارور کردن یک کوه انسانی رو متولد کنه ولی باور کردن این تولد برای انسانهایی با درک و فهم اندک ممکن نیست! بخاطر داشته باشید هنوز هم که هنوزه خیلی از انسانها باور نمی کنن که چگونه عیسی مسیح بدون داشتن پدر متولد شده! پس اون دنیا هیچ نسبتی وجود نداره که ما بعد از مرگ دلواپس بازماندگان خودمون باشیم.
تاریخ: پنجشنبه , 24 شهریور 1401 (14:30)
- گزارش تخلف مطلب