امروز شنبه 01 اردیبهشت 1403 http://dastan.cloob24.com
2
جام ملتهای اروپا بود! یادمه من هیچ وقت از رونالدو خوشم نمی اومد! سینا خواهرزاده ام رونالدو رو خیلی دوست داشت و همیشه می اومد بازیهاشو رو با من نگاه می کرد! سینا کلاس اول ابتدایی بود، هر بار رونالدو بازی داشت زنگ می زد به می گفت دایی مصطفی خونه ای؟ می گفتم آره چطور مگه؟! می گفت امشب بازی پرتقاله میام باهم نگاه کنیم! بیام! منم میگفتم اره بیا! خونه خواهرم توی کوچه ماست برای همین سینا همیشه بازیهای مهم رو میاد که با من نگاه کنه! آخه سینا خیلی منو دوست داره و منم خیلی دوسش دارم! تموم مسابقه ها رو می اومد خونه ما و با من نگاه می کرد! منم که گفتم از رونالدو خوشم نمی اومد! سه تای بازی اول رو رونالدو واقعا بازی نکرد و حتی نتونست یک گل هم بزنه، سینا ناراحت بود و من خوشحال بودم! به سینا می گفتم بی عرضه است دیگه کنار دروازه حریف می ایسته و منتظره که توپ بهش برسه و گل بزنه! تازه هر توپی که می زنه بیرون با تعجب این ور و اون ور رو نگاه می کنه! حتی اگه با فاصله صد متر از کنار دروازه حریف هم رد بشه! انگار انتظارش رو داشت که توپ با اون فاصله هم حتما گل بشه! یا هر وقت می افته زمین بازم با تعجب داور رو نگاه می کنه انگار داور یا باید پنالتی بگیره یا اینکه به طرف کارت بده! حتی اگه وسط زمین هم خودشو بندازه پایین انتظار داره داور بازیکن حریف رو اخراج کنه و اعلام ضربه پنالتی کنه! همیشه به سینا می گفتم بازیکن فقط مسی! همه کاری توی زمین انجام میده! حتی تکنیکش هم صد برابر بیشتر از رونالدوه! همه جای زمین بازی می کنه حتی برمی گرده و دفاع هم می کنه و فقط منتظر نمی شه بازیکن های دیگه بهش پاس بدن و اونم گل بزنه!
خلاصه رونالدو خیلی بدبیاری آورده بود و همه می گفتن خیلی ضعیف ظاهر شده و واقعا هم همین طور بود! بازی سوم مرحله یک هشتم نهایی بود البته اگه دقیقا یادم بیاد! داور به نفع پرتقال پنالتی گرفت و رونالدو رفت پشت توپ که ضربه پنالتی رو بزنه! یه دفعه دیدم سینا دستاش رو رو به آسمون بلند کرد! خدایا تورو خدا گل بشه! خدایا رونالدو گل بزنه! خلاصه سینا همش داشت دعا می کرد که رونالدو پنالتی رو گل کنه! تا سینا رو توی این حالت دیدم! منم بی اختیار دستم رفت بالا! شروع کردم به دعا کردن! خدایا گل نشه! خدایا رونالدو پنالتی رو گل نکنه! خدایا امشب منو دوست داشته باش سینا رو دوست نداشته باش! خدایا یه شب دیگه سینا رو دوست داشته باش، امشب اونو دوست نداشته باش! وقتی شروع کردم به دعا کردن سینا هم همین طوری مات و متعجب نگاه صورت من می کرد! دو نفری داشتیم با هم دعا می کردیم! یکی برای گل شدن توپ! یکی هم برای گل نشدن توپ! تا اینکه رونالدو پنالتی رو زد و توپ گل نشد! سینا سرش رو آورد پایین و چیزی نگفت و منم داشتم از خدا تشکر می کردم! خدایا خیلی ممنون توپ گل نشد! خدایا خیلی ممنون امشب منو دوست داشتی و سینا رو دوست نداشتی! سینا سرش رو انداخت پایین و رفته یه گوشه ای نشست و یه مدت با من حرف نزد و منم سرم رفت توی کامپیوتر! کنار من نشسته بود و من هم یه مقداری کار برنامه نویسی می کردم! یه دفعه حس کردم سینا منو به آغوشش گرفته! دایی مصطفااااااااااا گل! گل! رونالدو گل زد!
منم نگاه کردم رونالدو گل زده بود و داشت خوشحالی می کرد! سینا هم داشت توی بغل من خوشحالی می کرد! منم تا دیدم رونالدو گل زده بازم هم دستام رو رو به آسمون بلند کردم و گفتم: نه خدایا گل نیست! نه خواهش می کنم خدایا گل نیست! امشب منو دوست داشته باش سینا رو یه شب دیگه دوست داشته باش! نه خدایا گل حساب نیست! آفساید باشه!
یه دفعه بعد از چند ثانیه داور سوت زد که گل قبول نیست و آفساید بوده! سینا منو بغل کرده بود ولم کرد و رفت اونورتر نشست! منم داشتم خدا را شکر می کردم که خدایا دستت درد نکنه امشب منو دوست داشتی و سینا رو دوست نداشتی! اشکالی نداره امشب منو دوست داشته باش یه شب دیگه سینارو دوست داشته باش!
اون شب رونالدو گل نزد ولی پرتقال به یک چهارم نهایی رفت! مثل یونان 2000 و جام ملتهای اروپا!
سینا یکی دو روز بود ازم دلخور بود و باهام سرد برخورد می کرد! گفتم چی شده سینا! گفت دیگه با تو فوتبال نگاه نمی کنم! تو دعا می کنی رونالدو گل نزنه! گفتم خوب بی عرضه است دیگه نمی تونه گل بزنه! گفت نه تو دعا می کنی معجزه بشه و رونالدو توپ رو گل نکنه! تو خیلی نامردی دایی مصطفی!
یکی دو روز گذشت و سینا نیومد خونه ما! یه روز داشتم توی یوتیوب کلیپ نگاه می کردم یه دفعه کاملا اتفاقی کلیپ دوربین مخفی رونالدو رو دیدم! که لباس عوض کرده بود و رفته بود بین مردم و داشت با توپ بازی می کرد! کسی محلش نمیذاشت! آخرهای دوربین مخفی با یه پسره یه ریزه روپایی کار می کنه و چند تا لایی هم می زنه! بعد توپ رو برمی داره و امضاش می کنه و توپ رو میده به پسره که انقد تحویلش گرفته! لباسهاش رو درآورد همه رونالدو رو شناختن و راه افتادن دنبالش! من رونالدو رو دوست نداشتم ولی با این دوربین مخفی که ازش دیدم نظرم در مورد رونالدو عوض شد ولی به سینا نگفتم! کلیپ رو دانلود کردم و برای سینا فرستادم! سینا هم نگاه کرد و اون شبی که پرتقال بازی داشت بهم زنگ زد که دایی مصطفی رونالدو بازی داره میام با تو نگاه می کنم! گفتم باشه بیا!
سینا اون شب اومد و باز هم پرتقال الله بختکی صعود کرد! سینا نمی دونست که من نظرم در مورد رونالدو عوض شده! آخه هر وقت سینا دعا می کرد که پرتقال صعود کنه و به مرحله بعدی بره منم با سینا دعا می کردم! سینا هم همین طوری منو نگاه می کرد و تعجب می کرد! فکر کنم بازی یک چهارم نهایی بود که پرتقال به ایتالیا خورد و بازی کشید به وقت اضافه و ضربات پنالتی! رونالدو از ترس رفته بود پشت همه بازیکن های تیم پرتقال ایستاده بود و از اون پشت پنالتی ها رو نگاه می کرد! می ترسید بازی رو ببازن و پرتقال صعود نکنه! میگفتم سینا نگاه کن رونالدو می ترسه بازیکن های دیگه گل نکنن رفته اون پشت داره قایم شده و از لای بازیکن ها داره پنالتی ها رو نگاه می کنه!
اون شب زازا برای ایتالیا یه پنالتی رو خراب کرد که منو سینا فقط بهش خندیدیم آخه بدتر از یه بچه مدرسه ای پنالتی رو زد اونم کاملا خنده دار و من و سینا فقط به پنالتی که زد خندیدیم! پرتقال باز هم بازی رو توی ضربات پنالتی برد و به مرحله بعد صعود کرد! خیلی دلم برای رونالدو می سوخت که شانس نمیاره و توپ ها رو گل نمی کنه! سینا فکر می کرد باز هم از رونالدو خوشم نمیاد! تا بازی نهایی که پرتقال صعود کرده بود سینا با من تموم بازیهاش رو نگاه می کرد! شب بازی فینال بازم هم سینا اومده بود با من فوتبال رو نگاه کنه! سامان برادرش هم اومده بود! سامان الان کلاس دهمه! توی نیمه اول روی رونالدو خطا می کنن و رونالدو مصدوم می شه و اون حرکت پیش میاد که ناراحت بود و داشت گریه می کرد یه شپره یا پروانه روی ابروهاش می شینه! اون شب که رونالدو مصدوم شد من خیلی ناراحت شدم ولی بدتر از من سینا بود که ناراحت شده بود و اصلا حرف نمی زد! نیمه اول که تموم شد دیدم سینا نیست! به سامان گفتم سامان ببین سینا کجاست! رفت بیرون یه دفعه صدای سامان از توی پذیرایی اومد! سینا برای چی اینجا نشستی؟! چرا داری گریه می کنی؟! شنیدم سینا داره گریه می کنه و به سامان میگه رونالدو مصدوم شده دیگه پرتقال بازی رو نمی بره! تا صدای گریه سینا رو شنیدم رفتم توی پذیرایی! گفتم سینا چی شده! گفت دایی مصطفی رونالدو مصدوم شده دیگه پرتقال بازی رو نمی بره! گفتم خوب سینا اینکه ناراحتی نداره! بیا با هم دو نفری دعا می کنیم که پرتقال بازی رو ببره! با گریه گفت آخه رونالدو مصدوم شده! گفتم مگه تو نمی گی خدا منو دوست داره؟ پاشو سینا منم باهات دعا می کنم که پرتقال بازی رو ببره! اشکهای سینا رو پاک کردم و با خودم آوردمش توی اتاق! نیمه دوم شروع شد و سینا همش توی خودش بود و چیزی نمی گفت فقط با ترس و لرز داشت بازی رو نگاه می کرد! دیدم باید دعا کنم تا سینا خوشحال بشه! یه دفعه دستم رفت رو به آسمون و شروع کردم به دعا کردن! خدایا پرتقال بازی رو ببره! خدایا سینا رو امشب باید دوست داشته باشی! امشب رونالدو با تیم پرتقال قهرمان ملتهای اروپا بشه! همش داشتم برای اینکه سینا شاد باشه و بخنده برای بُرد پرتقال دعا می کردم و سینا همین طوری متعجب داشت منو نگاه می کرد! اون شب پرتقال بازی رو بُرد و قهرمان ملتهای اروپا شد، رونالدو هم کاپ قهرمانی رو بالای سرش بُرد و خیلی خوشحال شد! سینا هم منو بغل کرده بود و می گفت دایی مصطفی بازی رو بردیم! دایی مصطفی پرتقال بازی رو بُرد، پرتقال قهرمان اروپا شد! منم بغلش کرده بودم و خوشحال بودم از اینکه سینا خوشحاله و داره میخنده! تا پایان بازی و اهدای کاپ قهرمانی سینا همش پیش من بود و داشت می خندید و خوشحالی می کرد و منم با دیدن خوشحالی سینا شاد بودم و می خندیدم! بهش می گفتم بفرما دیگه سینا اینم پرتقال که قهرمان اروپا شد! دیدی گفتم گریه نکن! دیدی گفتم رونالدو کاپ قهرمانی رو بالای سرش می بره؟! اون شب سینا خیلی خوشحال بود! ایرانی هایی هم که رونالدو رو دوست داشتن خیلی خوشحال بودن و رفته بودن توی پیچ اونی که مصدومش کرده بود کلی بهش بی احترامی کرده بودن و بهش بد و بیراه و ناسزا گفته بودند! (باز هم مثل دفعات قبل)
روز بعد که سینا رو توی کوچه دیدم بهم گفت دایی مصطفا دیدی چطوری قهرمان اروپا شدیم؟! گفتم آره بابا ایول به رونالدو! سینا همش فکر می کرد من بازم مثل سابق رونالدو رو دوست ندارم و منو همیشه حریف خودش می دونست! البته وقتی بازی رئال و بارسلونا می شه من و سینا رقیب هم می شیم ولی وقتی رونالدو با مسی بازی نداره منم همراه با سینا برای گل زدن رونالدو دعا می کنم.
نویسنده: مصطفی رسولی

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه